هانا جونهانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
مامان بهنازمامان بهناز، تا این لحظه: 37 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

هانا امید من و بابا

عاشق زندگیمم

جشن شب چله عمو سعید

سلام دخترم خوبی چشم ستاره ای من؟ ایشالا دیگه مامان مریض نشی گل قشنگم ایشالا دیگه  همیشه با بابات باشی و ازش جدا نشی اره عزیزم ما الان تربت هستیم خونه بابا حسین خدا رو شکر بهتریم جفتمون و استراحت کردیم و مامان زهرا و بابا جون کلی زحمت مارو کشیدن.دستشون درد نکنه😙😙و کلی هم تقویتمون کردن تا دوباره مثه سابق سرپا شیم. جمعه پیش اورژانسی اومدیم بدون خرید لباس و .. آخه چندتا جشن داشتیم و خواهیم داشت.اما من و شما که خرید نرفتیم تهران برای همین اینجا تند تند داریم دنبال لباس میگردیم.ولی یکم سخته چون خیییلی سرده و تو هم پیش هیشکی واینمیستی  که من بر م خریدو فقط من رو میخواهی.حتی نمیزاری تا توی یک اتاق برم و چیزی رو بردارم و این...
8 دی 1394

سخت ترین روزای من و هانا

سلام گل ناز مادر سلام عزیز دلم مامان قربونت بشم که اینقد مریضی کشیدی و اذیت شدی الهی هر چی درد داری بیاد به جون مامانت که من اشکهای تو رو نبینم واااااای که چقد سخته که آه و ناله جیگر گوشت رو بشنوی و اشکاش رو ببینی و نتونی کاری بکنی هانا نازم باور کن بیشتر از خودت به پات اشک ریختم اونقد غصه تو رو خوردم که خودم مریض شدم مامان جون خدا جوووونم تو رو به بزرگیت قسم دیگه ازین روزای سخت برای ما و برای هیچکس دیگه نیار اره مامان جون برات بگم که کرمان بودیم و روزای خوشی رو داشتیم سپری میکردیم که یکدفعه یک شب تا صب شما تو خواب ناله کردی و گریه.فرداشم از ظهر حالت بد شد و اشکریزش و آبریزش بینی شدید و تب بالا سریع بردیمت دکتر و گفت ویروسیه ...
8 دی 1394

ماهگرد دهم نازنین دخترم

سلام به نازدونه خودم مامان فدات بشه که داری قد میکشی و خانوم میشی ماهگرد دورقمیت هم از راه رسید و خانوم خوشکله من توی کرمان کنار عشقای مامانش شمع دهمش رو هم با کمک دختر خاله و پسرخاله و دختر داییش فوووت کرد الهی مامان جونم شمع صدسالگیت رو هم فوت کنی نازنینم عااااااشقتتتتتتم تربچه کوچولوی من 6 ...
14 آذر 1394

سفر بخیر گذشت!!

سللاااااام نازدونه مامان سلامم دردونه من مامان فدای دختر ماه و باشعورش بشه قربونت برم که اینقد خانومی کردی و اصلا مامان رو اذیت نکردی صبح جمعه 9.5 بیدار شدی و من حسابی اولش استرس گرفتم چون حس کردم برنامه ها بهم ریخت و تو تا قبل از پرواز خوابتو میکنی و تو هواپیما اذیت میشی.اما حوشبختانه تو فرودگاه کلی سرگرم ادما و چهره های جدید شدی و با وجود تاخیر یک ساعته نخوابیدی و همین که وارد هواپیما شدم و نشستم خواب رفتی تا وقتی که هواپیما نشست .اونم چه خوابی!!تو این چند ماه اینقد عمیق نخوابیده بودی.منم هی خدای مهربون رو شکر میکردم مرسیییییییی دختر خوب و عزیزم  دیگه میخوای اروم شی تا مامان بیشتر باهات حال کنه😚😚😙 الانم کرمان هستیم و تو ط...
19 آبان 1394

دوباره سفررررررر.....

سلام سیب گلاب من الهی فدات بشم که اینقد عزیز شدی و نفسسس الان داری شیر میخوری و لالایی و بی خبر از همه چی قربون معصومیت و بی دفاع بودنت بشم مامانی فردا میخوایم بریم کرمان  تا حال و هوایی عوض کنیم البته بابا نمیاد و باید بمونه کارای مطبش رو بکنه من و شما تنهاییم و من خییییلی استرس دارم و همش دارم برای خوب پیش رفتن امور برنامه ریزی میکنم که تایم خوابت بیفته تو طول پرواز امااا هیچی دست من نیست و خدا خودش ایشالا کمک میکنه این دفعه پنجمته که سوار هواپیما میشی اما دوسری آخرش خییییلی گریه کردی جوری که یکبارش با مامان زهرا تو هواپیما کردیمت تو پتو و تابت دادیم اما با این حال کل مسیر رو جیغ زدی ایشالا فردا خانومی میکنی و اروم میریم...
15 آبان 1394

پایان مرخصی زایمان مامان نازی

سلاااااام به دختر نازم که نه ماهش تموم شده به به چه دختر عزیزی دارم من ماه های عمرش دیگه دو رقمی شده دیگه میگم دخترم ده ماه داره هورررررررااااا غنجه کوچولوی من امروز قرار بود مامانی دیگه بره سر کار و شما رو هم بزاره مهد کودک اماااااا ما تصمیم گرفتیم که فعلا فعلنا تو خونه از شما پذیرایی کنیم چون که شما ناناز خانوم شدیدا به مامان وابسته شدی و خوابتم که به شدت سبکه و با روش های بسیار پیچیده ای  خواب میری!!! مربیای مهد قاعدتا از عهدت بر نمیان و ممکنه خیییلی اذیت شی !! برا همین چون دیدیم که تو مهد مطمئنا خییبیلی اذیت میشی قرار شد مامان مدتی مرخصی بدون حقوق بگیره تا جوجوی خوشکلش یکم بزرگتر شه اینم فدای سر دخترم  ...
10 آبان 1394

ماهگرد نهم هانای نازنینم

عزیزترینم،فرزندم،هانای من..... من مادرت هستم...هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد،من با عشق با اختیا رپذیرفتم که مادرت باشم🌼🌹 من به  اختیار  مادر شدم تا بدانم.... معنی بیخوابیهای شبانه را... تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت حجمی از سکوت؛که گاه ازخودگذشتگی نامیده میشود.. تا بدانم حجم یک لبخندکودکانه ات میتواند معجزه زندگی دوباره ام باشد؛ من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین.... بهشت من، زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست؛که ارام در آغوشم رویای پروانه آرزوهایت را میبینی💕💕 من مادرم همانی که خدا ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را من هیچ...
9 آبان 1394