اولین کنسرت
سلام دختر شاد و کوچولوی من
قربونت برم که اینقد رقص دوست داری و اون دستای کوچولوت رو پیچ و تاب میدی.فدای اون دهن یک ذره ایت بشم که همش میگی نانای و شونه هات رو بالا پایین میندازی.
ااااآخ که چقد مییییی خوامتتتتت
روزی هزار بار شکر خدارو میکنم که همچون تویی رو به من داده.
ماشالا و لا حول ولا قوه الا بالله
دیروز یعنی 21 مرداد 95 کنگره اپتومتری ما بود و برای اولین بار با نی نی خوشکلمون هانا خانوم رفتیم سالن همایش که هم استادا هم دوستام عروسکم رو ببینن.
خداروشکر اون روز صب تا 11 خوابیدی و شارژ بیدار شدی و مثه یک ماه شدی و رفتیم.
فقط اونجا طبق معمول همشششششش بغل من بودی و کمرم درد گرفته بود و زودی برگشتیم.
برگشتیم تا استراحتی بکنیم و شب با عمه مهلا جون بریم کنسرت محسن یگانه که جز برنامه کنگره بود.
اول برنامه سخنرانی های علمی بود و تو دوس نداشتی بشیتی سالن که البته حقم داشتی.برای همین رفتیم بیرون و دیدیم بلللله اونجا پر هست از نی نی .
و شما کلی بازی کردی و صد البته مامان رو ترکوندی!!!!!
کنسرت که شروع شد رفتیم داخل و خدارو شکرررررر همکاری کردی و همش دست زدی و رقصیدی و جیغ کشیدی.
خوشحالم که بهت خوش گذشت و دوست داشتی.
الان که مینویسم لالایی و من انگشتای پام بعلت بغل کردن زیاد بعضیا با کفش پاشنه بلند درد میکنه و خوابم نمیبره.امااااااا به صورتت که نگاه میکنم دردم یادم میره و میگم فداااای سرش.در عوض عروسک دارم و عاااااشقشششم
و اینم هانا خانوم در حال کشف و ارتباط با مورچه های گرامی