اولین مسافرت
سلام دوست همیشگی مامان
مامان دورت بگرده که اینقد برام عزیزی و شیرین
بالاخره یک مسافرت بغیر از کرمان و مشهد رفتی نفس مامان.
12 خردادبا عمو و عمه و مامان زهرا رفتیم شمال محمود اباد و کلی بهت خوش گذشت و خوش سفر بودی اما از دریا میترسیدی و اصلا پا تو آب با وجود عشق زیادت به آب نگذاشتی.
مامان فدات شه همنفس همیشگی من
اینم یک عکس با دوست لب دریات به نام امیرعلی.البته ناگفته نماند که اصلا با ماسه و دریا زیاد حال نکردی.
اینم شهربازی و عکساش
س
خلاصه اینکه دخترم خیلی خوش گذشت.از شمال که برگشتیم عمه مهلا پیشمون موند و ماهم شب تولدش سوپرایزش کردیم و توی پارک براش تولد گرفتیم
6
شب خیلی خوبی بود اما ....
آحر شب که میخواستیم بریم شام بخوریم تو بالا اوردی و متاسفانه دوباره اسهال استفراع سدی و من کلی نگران شدم و باز هم دلواپسی و غصه تا اینکه خوب شدی.اینم عکست که حال نداشتی و در کمال ناباوری از شدت بی حالی توی تابت خوابت برد.
الهی مامان قربونت بره و هرچی درد و بلا داری بیاد به من بخوره و تو همیشه برام بخندی و شارژ باشی