هفتیمن سالگرد عروسی مامان و بابا
هلوووو عزیز دلم.
تازگیا همش سعی میکنی انگلیسی هر چیزی رو بدونی و هی سوال میکنی و الانم کلی کلمه بلدی.من اصلا اصراری ندارم تو این سن باهات انگلیسی کار کنم اما توی مهد یادگرفتی و خیلی هم علاقه نشون میدی
برای همین الانم بهت گفتم هلوووو
دختر خارجکی من😍😎
دهم شهریور ۹۰ بود که من و بابا رفتیم زیر یک سقف و امروز هم سالگرد اون روز قشنگ بود و برات که تعریف کردم میگفتی منم میام که برقصم😀😀
رفتیم باهم کیک بخریم که ست موی السا رو دیدی.این روزا خیلی عاشق السا و انا هستی.و همه جا با تاج و موی السا میای.
برات خریدم و اومدیم بازم عکاسی.
کیک مال ما بود اما صاحبش شدی😀😉و ما یک عسم باهاش نداریم😎😎
فردا شبش هم رفتیم بام لند و اونجا شام خوردیم .و همه چی باب میل عروسکمون بود .کلی بازی و بعدم شام مورد علاقه😍
و این عکسم اینجا یادگار میزارم از هنرنمایی شما که خواستی از من و بابا عکس بگیری و شد بهترین عکس سالگرد عروسی ما
این عکس هم گواه حرفم که همه جا با تاج و موی السا میری..دوستت دارم پرنسس مامان