هانا جونهانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
مامان بهنازمامان بهناز، تا این لحظه: 37 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

هانا امید من و بابا

عاشق زندگیمم

قد و وزن کوچولوی سی هفته من

1393/9/12 14:49
نویسنده : مامان بهناز
593 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.comرniniweblog.comسلام عروسک یک و نیم کیلویی مامانniniweblog.comniniweblog.com

سلام دخمل قشنگم

خوبی عزیز دلم؟ توی دل مامان جات راحته؟

من و بابایی داریم برای دیدن صورت ماهت لحظه شماری میکنیم .آآآآآآآآخ که چقد این انتظار شیرینه

البته بعضی وقتا دوست دارم که همیشه توی دلم بمونی و کمترین فاصله رو باهات داشته باشم.تکون خوردنات اونقد دلچسبه که حاضر نیستم تموم شن.مطمئنم دلم برای شنا کردنات توی دلم تنگ میشه.

niniweblog.com

 

فسقلی عزیزم هفته پیش سه شنبه که 11 آذر بود و سی هفته و یک روز داشتی من و بابایی دختر یکی یدونمون رو بردیم سونوگرافی تا ببینیم در چه حاله؟!! مامان زهرا جون و خاله بانو هم پیشمون بودن و اونا هفته قبل پنجشنبه اومده بودن پیش مامانی که تنها نباشه و كلي هم خوراكي خوشمزه برامون اورده بودن (دستشون خيلي خيلي درد نکنهniniweblog.com کلی به مامان کمک دادن تا استراحت کنم)مرسي مامان جون مرسي خاله بانوniniweblog.com

رفتیم سونوگرافی سامان توی بولوار کشاورز.بهم گفتن یه چیز شیرین بخور تا دختر نازم تکون بخوره!!!اما اونو خبر نداشتن که عسل من مدام تکواندو کار میکنه و آروم و قرار نداره!!!niniweblog.com

جوری که وقتی رفتیم توی اتاق سونو و خانوم دکتر داشت دنبالت میگشت چنان لگد میزدی که پروپ توی دست خانوم دکتر کامل تکون می خورد.اونقد شیطونی کردی که بابات خندش گرفته بود.خدارو شکر همه چی اوکی بود و خانوم دکتر گفت ماه من سالمهniniweblog.com و تقریبا یک و نیم کیلو وزن داره niniweblog.comو قدش هم 29 سانتی مترهniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

آخر معاینه بود که گفتم ببخشید میشه من صورت عزیزه دلم رو ببینم؟خانوم دکتر هم با مهربونی این کار رو کرد و مانیتور رو هم رو به من و بابا کرد و گفت ببینینش داره نگاتون میکنه.niniweblog.com

واااااااااای که چقد عزیز بود صورتت  دوست داشتم بوست کنم و بگم که چقد از داشتنت خوشحالم.با تمام وجود خدا رو شکر کردم .به بابات ی نگاهی کردم ودیدم داره کیف می کنه و میخندهniniweblog.com.دست و پاهات رو توی شکمت جمع کرده بودی و دستاتو  هی تکون میدادی و به سمت لبای نازت می آوردی.

بعد از تموم شدن سونو و شنیدن بهترین آهنگ زندگیمون که صدای فلب  تکه ای از وجودمون بودniniweblog.comniniweblog.com

 با خوشحالی از سالم بودن فرشتمون رفتیم پیش دکتر و .....

niniweblog.com

 

دختر نازم،این روزاست که می فهمم چرا مامان و بابام به ماها میگفتن جگرگوشهniniweblog.com

مامان قربونت به که به لحظه لحظه زندگی من و بابای مهربونت  رنگ و بوی خاص دادی.niniweblog.com

 گل نازم ایشالا که به حق فاطمه زهرا همیشه تن و روحت سالم باشه  و هرچی زودتر بیای توی بغل مامانی

دوسسسسسسسسسسستتتتتتتت دارم مامانی

هميشه برام بمون

niniweblog.comniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)